از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

تو همان قطره ایی...

يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۴۰ ب.ظ






بسم رب المهدی(عج)


فقط یک قطره آب

روی همین برگ

و دیگر هیچ!


پ.ن: مشغول خوندن خداحافظ سالار:)

پ.ن: دوست قرآنی  متاسفم بابت اینکه دیگه هیچ ماهی نموند برات:| چی کار می کنی مگه:||

پ.ن: دوست قرآنی این زمینو میشناسه کجاست:) ببین چی گرفتم:)

پ.ن: کلی کتاب معرفی نکرده دارم!

پ.ن: نوشتنم نیومد!

پ.ن: شب قدر...شب قدر یه شبه ما  بی قدریم! حالا خوبه هر شب نیست:| اگه خواستین و یادتون بود برای حال دل همه دعا کنید لطفا....

  • دختر آفتاب ..

همه از تو دم میزنن

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۵۹ ب.ظ





بسم رب المهدی(ع)


این روزها همه از عین شین قاف می گویند

من اما گوشه ایی به تماشا نشسته ام

تا بفهمم

اصلا یعنی چه عشق!

 چه معنی دارد عاشق شدن!

 این روزا هرچه همه از عشق در گوش هم فریاد میزنن،

 من ترسان قدمی به عقب برمیدارم

مبادا

لا به لای عین

دلم را به شین بدهم

و جانم را به قاف


پ.ن: اینم یه جور نوشتنه!



  • دختر آفتاب ..

کریم که می گویند تو را می گویند

پنجشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۲۱ ب.ظ






بسم رب الحسن(ع)


محب که من باشم

اصلا حب زیر سوال می رود

اجتماع نقیضین هم قبول نداشته باشی

خوب می دانی

این همه بی وفایی من و حب یک جا

بی معنی ترین حالت جهان است!

 


پ.ن: تولدتون مبارک آقا جان.اصلا نمی دونم چی بگم!

پ.ن: وقتی دوست قرآنی میگه من عاقل ترین دوستشم:)))

ممنون داداش لطف داری ولی وقتی من عاقل ترینشونم وای به حالت:))




  • دختر آفتاب ..

نخوندن این کتاب شوخی بی مزه اییه!

شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۸ ب.ظ




بسم رب الخدیجه(س)


 حرفی نیست جز تسلیت به پیامبر خوبی ها


و اینکه درحال خوندن یه کتاب فوق العاده هستم که تا آخرین کلمه اش رو نخونده تضمین می کنم

دومین ماهی قرمز دوست قرآنی هم فوت شد!

و اینکه خجالت می کشم این همه این عزیزان زندگیشونو فدای اسلام کردن و ما الان درست که نمی کنیم هیچ! خراب هم می کنیم!

ادامه  ماه رمضونتون هم پر از چیزای خوب...حال های خوب...وصلش شدن های خوب.









  • دختر آفتاب ..

قول میدهم تو را بیابم

جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۴۷ ب.ظ





بسم رب المهدی (عج)


تقدیم به تویی که نمی شناسمت:

باید بنویسم
از تویی که
عجیب نمی شناسمت
غریبه ایی که بوی آشنایی داری
آشنایی که برایم غریبه شده ایی
هرچه!
نمی دانم
فقط می دانم باید بنویسم
تا این اشک ها معنی پیدا کنند
گم کرده ام تو را
قبول!
 فقط بگذار بنویسم
شاید بتوانم تو را لا به لای این کلمات
پیدا کنم

آشنا ترین غریبه من!
نامت را اهسته فریاد بزن
شاید دفعه دیگر
تو را در خواب هایم بشناسم....



پ.ن: تسلیت میگم به دوست قرآنی برای از دست دادن ماهی قرمزشون.برای شادی روح اون مرحوم یا مرحومه فاتحه و صلوات لطفا:|


پ.ن: جمعه ها روزهای غریب آشنای من....

  • دختر آفتاب ..

و من معجزه قاصدک ها را باور می کنم...

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۴۲ ب.ظ





بسم رب المهدی(عج)

و من عجیب معجزه قاصدک ها را باور می کنم

وقتی که

بوی تو را میدهند

وقتی که میدانم

مقصد این قاصدک های کوچک

یا خانه توست

یا خانه تو...

این قاصدک ها تنها امید من می شوند وقتی تو را نمی بینم

مقصد من!

تو قاصدی برای من نداری!؟


پ.ن: بهترین استاد! تو هم معجزه قاصدک ها رو باور داری!؟

پ.ن:مقصد نوشت

پ.ن: هرکس مخاطبی دارد و تو تنها مخاطب منی

پ.ن: وقتی خرمشهر آزاد میشه:)

  • دختر آفتاب ..

نسیم شمعدونی های خونه خاله

چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)


گل ها را که آب داد

بوی خاک بلند شد

چیزی شد

نمی دانم

از صدای ماشین بود

یا صدای پرندگان

فقط می دانم

باید می نوشتم

ننوشتم

محو شد

نسیم شد

و رفت

شاید برای همیشه


پ.ن: معتقدم وقتی کلمات میرن، به معنای واقعی میرن! اگه برگردن دیگه مثل قبل نیستن.فقط میتونن کمی عطر اونو بدن. ننوشتم و اونا رفتن و شدن یه نوشتن زورکی!

  پ.ن:

هرچیزی معجزه ایی دارد

و معجزه شمعدانی ها

شمعدانی بودنشان است

یک شمعدانی همیشه شمعدانی باقی می ماند

حتی اگر

سال ها پیش

لای دفتر خاطراتت

خشک شده باشد...


پ.ن: برای دوست قرانی و حوا و بنت الزهرا:)

پ.ن: شمعدونی خونه خاله

  • دختر آفتاب ..

اونطوری نوشت!

سه شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۱ ب.ظ





بسم رب المهدی(عج)


اول خرداد نوشت:

 نوشتن اگه زوری بود من تا الان ۱۰ تا رمان داده بودم بیرون!

 و حتما در کنارش یه کتاب درباره  برسی دیدگاه ملاصدرا درباره زمان!

 اما خوشبختانه یا متاسفانه زوری نیست!

 هرچند دوست قرانی بخواد  بنویسم

نوشته ایی که زوری نوشته شده از صد کیلومتری داد میرنه!

پس بیخیال

حالا این حرفا رو ولش کنید

تاحالا به مفهموم زمان فکر کردین!؟

زمان یعنی چی!؟

 یعنی زمانی بوده که زمان نبوده باشه!؟

 چی میشه اگه زمان نباشه!؟

چی میشه زمان تاریخ میشه یا برای حال و یا آینده!؟

 و اینکه

چرا زمان!؟

عجیب نیست !؟


پ.ن: خوبه دوست قرآنی!؟ خوبه یا مثل همیشه پرحرفی کنم!؟ اینم به خاطر اینکه گفتی فلسفی ننویس:)

  • دختر آفتاب ..