از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

دین منی...دنیای منی...❤

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ب.ظ





بسم رب الحسین


وقتی با خودم مصباح الهدی بودنت را مرور می کنم می بینم یک جای کار می لنگد!

 تو فقط مصباح نیستی!

 تو کشتی نجات منی!

 اصلا حسین یعنی نجات

تو ناجی منی آقای من

سلام ناجی...

پ.ن:

شیرینی دنیای منی

تا قیامت پای توام

دین منی

دنیای منی

آقای منی


پ.ن: قسمتی از مداحی زیبای شوریده و شیدای توام از مداح محمود کریمی

پ.ن: حال دلم با تو خوب است و بس.حقیقت هر چه باشد در همین کشتی و از نور همین چراغ است و بس.

پ.ن: یک عدد پیکسل روی کتاب آفتاب در حجاب تصویر بالا رو به وجود میاره




  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: او سلمان شد

جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۵۷ ق.ظ




بسم رب المهدی


بی انصافیه بگم کتاب بدی بود نه!

اتفاقا قسمت های جالبی هم داشت

اما من جدیدا دیگه اعصاب خوندن کتاب ادبی ندارم!

 یعنی ترجیح میدم به جای این رمان که پر از تشبیهات و جملات نغز هست، برم یه کتاب بخونم درباره ی گفتار های سلمان فارسی!

 

همونطور که ترجیح میدم به جای خوندن کتاب آفتاب در حجاب، بشینم تحلیل های کربلا رو بخونم. ولی باید این سری کتاب ها رو تموم کنم!


 او سلمان شد

نویسنده: سید ناصر هاشم زاده

انتشارات: شرکت چاپ و نشر بین الملل

قیمت: ۴۹۰۰


قسمتی از کتاب:

پیامبر او را در بغل گرفت

_ ما یافتیم تو را، تو گمشده بودی.

خداوند گمشده ها را می یابد.وقتی گم شدید بایستید تا طمعه ی گرگ ها نشوید.چوپان خواهد آمد و شما را پیدا خواهد کرد.

روزبه فهمید که نیافته لست، یافته شده است.شکار نکرده است شکار شده است.حال عجیبی در خود احساس کرد.حالتی که از خود بیخود شد اما به یاد داشت که تکرار می کرد اشهد ان لا اله الا الله...وقتی چشم باز کرد دست های مهربان پیامبر بر روی صورتش بود که نوازشش می کرد.


پ.ن: ایستادم تا پیدام کنی.

پ.ن: هی روزگار!

  • دختر آفتاب ..

همیشه یه حسی هست...

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۲۳ ب.ظ




بسم رب المهدی

همیشه یه چیزی هست

که

حتی

یه نفر هم نتونه درباره حست، درکت کنه...


پ.ن: کم کم دارم میترسم...پس چرا درخت ها عاشق نمیشن!؟ نکنه...نکنه اونا هم از عشق ترسیدن!؟

پ.ن: روز کتاب خوانی رو دوباره به همه تبریک میگم

پ.ن: خیلی بده آدم تو باتلاق فکری خودش دست و پا بزنه:|

پ.ن: خوب! من از اینجا متاهل شدن دوست قرآنی رو بهش تبریک میگم:|

  • دختر آفتاب ..

رنگی به رنگ سبز!

سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۸ ب.ظ




بسم رب الحسین

از کربلا سهم من همین یه چفیه بود

چفیه ایی که خودم خواستم سبز باشه

دوست قرانی تو میدونی من چرا اینقدر به رنگ سبز علاقه دارم؟

پ.ن: نمیدونم چطوری تسلیت بگم بابت زلزله اخیر.واقعا نمی دونم...

پ.ن: اهم! فردا روز کتاب و کتابخوانیه:) روز بلعندگان کتاب مبارکشون باشه:)

پ.ن: از خودتون بپرسین چطور یک بلعنده کتاب باشم!؟


  • دختر آفتاب ..

فهمیدم که اینجام!

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۱۰ ق.ظ






بسم رب الحسین


اولا من از طرف تقویم رنگی رنگی از شما عذرمیخوام که از ۳۶۵ روز دقیقا روز اربعین رو بعنوان روز کیک پختن انتخاب کرده!!!

:|


یه ماه پیش تو روز اربعین نوشتم یعنی این روز کجام!؟

 به امید اربعینی که بوی کربلا بده

یا بوی مشهد

اصلا بوی قم!

 نشد که نشد!

 ولی

اینجا

بارون میاد

بابت همین اربعین که بوی بارون میده شکرت خدا

شکرت:)

پ.ن: و تو چه می دانی معده درد یعنی چه:|

پ.ن: خوشحالم و خوشحال باشین که یه بار دیگه تونستیم روز اربعین نفس بکشیم

پ.ن: ماه سلام علیک....

پ.ن: سعی کنید مداحی شاه سلام علیک آقای کریمی رو از دست ندین

  • دختر آفتاب ..

کار روزگار رو می بینی!؟

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۱۶ ب.ظ




بسم رب المهدی


کی فکرشو میکرد که من که پفک و شیر و ترشی و شیرینی رو با هم میخوردم

و تا یکی می گفت معده ام درد میکنه بهش می خندیدم که چقدر سوسوله:||

 حالا خودش فکر غذا هم حالشو بد میکنه:|

 و صبحانه عسل و دارچین بخوره

یا نارنگی نخوره که معدش اذیت نشه:|

 روزگار با من چی کار کردی؟!

 من که همیشه می گفتم روز قیامت جواب هرکسی رو بدم جواب معدم رو عمرا بتونم:|

پ.ن: امیدوارم زود خوب بشم.وگرنه افسرده میشم

پ.ن: مراقب معده هاتون باشین

پ.ن: هیچ جوره عکس مال من نیست

پ.ن: یادم نرفته که منو نبردیااا.یادم نرفته....

  • دختر آفتاب ..

میترسم....

شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۴۱ ب.ظ





بسم رب المهدی


همیشه آرزو داشتم عینکی بشم!

 دوست داشتم عینک برنم

گذشت و روزگار بر وقف مراد ما عمل کرد!

 فهمیدم بعضی از آرزوها فقط از دور قشنگن

وقتی دچارشون میشی درد داره

حالا عینک که هیچی!

 میترسم یکی از بزرگ ترین آرزوهام هم فقط از دور قشنگ باشه...

میترسم اونی نباشه که فکر می کنم

مواظب آرزوهایی که می کنیم باشیم


پ.ن: نه من به عکس تعلق دارم نه عکس به من تعلق داره

پ.ن: کتاب بسیار بخوانید امید است که عینکی شوید!

  • دختر آفتاب ..

تو چه دانی...!

شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۵۶ ب.ظ



بسم رب الحسین


تو چه دانی که...

و

وسلام






  • دختر آفتاب ..

گفته بودم....

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۴۵ ب.ظ





بسم رب الحسین


گفته بودم


اربعین ایران بمانم

بی گمان دق می کنم



پ.ن: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود...!

  • دختر آفتاب ..

سخته باورت نکنن

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۲۰ ب.ظ





بسم رب الحسین


سخته باورت نکنن

سخت تر از اون اینه که

دیر باورت کنن

خیلی دیر

پ.ن: نوشتن چه فایده ایی داره....

پ.ن: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود...

  • دختر آفتاب ..