از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

۴۸ مطلب با موضوع «دوربین من» ثبت شده است

معرفی کتاب: انسان ۲۵۰ساله

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۱ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

بالاخره با وجود تعلل ها و تنبلی ها تموم شد!

انسان ۲۵۰ ساله

حلقه دوم

انتشارات صهبا

قیمت ۱۱۵۰۰ تومن

قلم روانی که داره باعث میشه خوندنش اسون باشه اما مسلما به جذابیته رمان نیست!

این کتاب و امثال این کتاب ها رو باید خیلی خوند

حتی باید این کتاب رو چند بار خوند!

زندگی سیاسی_ مبارزاتی از دوران پیامبر تا امام حسن عسکری (ع) و وظایف مسلمانان در دوران غیبت

قسمتی از کتاب:

( فصل اخر، غایت حرکت انسان)

  مردم را می بیند،با ان هاست،او وجود دارد،یک انسان واقعی، مشخص،با نام معین،با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با ان ها زندگی می کند.این خصوصیت عقیده ما شیعیان است.

پ.ن: بیشتر باید میذاشتم از کتاب؟ خوب نذاشتم! شرمنده!

پ.ن: یک انسان واقعی! دعا کن سر عقل بیاییم!

پ.ن: اوصیکم به خواندن و تفکر( دومیش به خودم)

  • دختر آفتاب ..

کیان خودکار هر ایرانی

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۳ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

بیانات رهبر انقلاب۹۲/۲/۷

من تأکید میکنم، اصرار میکنم، از همه‌ی ملت ایران درخواست میکنم، بروید به سمت مصرف تولیدات داخلی؛ این کار کوچکی نیست، این کار کم‌اهمیتی نیست؛ این یک کار بزرگ است.

خیلی خیلی خوشحالم که بالاخره خودکار ایرانی یافتم!

اقا هرچی ازش بگم کم گفتم خیلی روان می نویسه!

همین دیگه! تا میتونین ایرانی بخرین و تبلیغ کنین!

پ.ن: کیان، جوهره دانش هر ایرانی

  • دختر آفتاب ..

می بخشی!؟

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ق.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

دفعه اول و اخری که کربلا رفتم فقط ۱۰ سالم بود

خودت بگو اقا! از بچه ۱۰ ساله چه انتظاری داری!؟

هرچند! هنوز همون بچه ام!

به همه می گفتم: چی میگن اینا! چرا میگن کربلا میریم گریه می کنیم؟! من که گریم نمی گیره!من حتی کربلا هم برم گریه ام نمی گیره!

اما وقتی تو حرم بودم فهمیدم اصلا نمیشه برای حسین(ع) گریه نکرد! اصلا چرا حسین!؟ نمیشه باشی و نفس بکشی و  به حال خودت گریه نکنی!

حالا سال های زیادی از اون روز میگذره و من تقریبا جز چند تا صحنه چیزی از اون سفر به خاطر ندارم!

اما میدونم خیلی وقت نیست که منتظرم دوباره بطلبی و این بار درست روبروی گنبد بایستم و تمام قد سلام کنم

« سلام لیلای همه مجنون ها....»

پ.ن:

من فقط میدانم که باید تو را دوست داشت

من و همه مردم این سرزمین فقط میدانیم که تو را باید عاشقانه سرود....

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: برکت

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ق.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

با اینکه هنوز کتابای قبلی رو تموم نکرده بودم رفتم کتابفروشی

خداروشکر اینفعه برکت رو داشت.جلد اخرش بود

برکت کتاب عجیبیه

باید خوند

باید چند بار خوند

طلبه ها باید بخونن

اونایی که در شرف طلبگی ان باید بخونن

ادمای عادی هم باید بخونن!

قلم اقای اکبری روان و جذاب و طنزه

من با این کتاب خیلی خندیدم!

قصه طلبه ایی که با همسرش اختلاف داره و میره تبلیغ در یک روستا که ظاهرا دیندار نیستن! و ماجرای طلبه تر شدن یونس برکت با این مردم

اوصیکم به خواندن جدا!

انتشارات کتابستان

نویسنده ابراهیم اکبری دیزگاه

 قیمت ۱۴۵۰۰

قسمتی از کتاب:

پدر می گفت: تو طلبه ایی پسر! امید من به توست.تو خودت را مشغول ل کاری و طوطی ها کرده ایی!؟من هم یکبار به او گفتم بابا! من فکر می کنم ادم اگه یه درخت رو بفهمه تموم راز های کفایه الاصول که سهله! قران هم میفهمه! همین بود که پدر هرجا می نشست می گفت یونس کفر میگه!

پ.ن: هنوز نفهمیدم چرا عکس های جمیله و سمیرا تار می شد

چرا داوود می گفت قیامت نزدیکه

چرا شاه قلی می گفت همه چی بی فایده است

و چرا یونس با سونیا ازدواج کرد.با ادمی که هیچ شباهتی بهش نداشت!

پ.ن: ماجرای سیب هم برمیگرده به استقبال شاه قلی از طلبه مبلغ در اولین دیدار!

خیلی حرف زدم وگرنه بیشتر می گفتم از کتاب!

  • دختر آفتاب ..



بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها دو خط کتاب میخوانم

بیست قدم در دنیال خیال بر میدارم

و فکر می کنم که تا کی قرار بر همین منوال است؟!

تا کی بیهوده پرسه زدن در این دنیا

تا کی....

اما انگار این فکرها فایده ندارد!

 قرار است بر همین منوال بگذرد

بگذار این دو خط اخر هم بخوانم و این فصل را تمام کنم!

پ.ن: جزو کتابایی که هم باید چند بار خوند هم خوب خوند هم تبلیغ کرد هم عمل کرد هم ادم رو به فکر میندازه هم همه چی تمومه! تمومش کردم معرفی می کنم

اون بالایش هم افتاب در حجابه.دوباره عادت کردم سه چهارتا کتاب رو با هم بخونم:|

پ.ن: خیلی خیلی شکرت خداجون.ممنون که میبخشی.و ممنون که دوست داری ذره ذره خوبی هامون جمع کنی و نمره قبولی بدی:)

پ.ن: روز خانواده هم مبارک بر همه خانواده ها:|اونایی هم که میخوان مزدوج بشن ان شالله زودتر بشن!

  • دختر آفتاب ..

تولدت مبارک اقای من...

پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ب.ظ




بسم الله الرحمن  الرحیم

تقدیم به خوب ترین اقای دنیا ❤

کفش هایم را که در میاورم حالم بهتراست
به گروهی خیره میشوم که یک صدا با هم دلشان را با دلت پیوند می دهند که:
 رضاجانم! هرچه دارم از تو دارم....
اهی از سر ...از سر چه؟ از سر خوشی؟ از سر غم؟ از سر هرچه هست میکشم.اخر نفس کشیدن اینجا و این هوا معجزه ایی است. که در حرم امن شما  معنا پیدا می کند.
قدم اول: من شما را دوست دارم؟
قدم دوم: اگر دوست دارم این رسمش بود؟
قدم سوم: اگر دوست ندارم پس اینجا چه می کنم؟
قدم چهارم: اگر دوست ندارم پس این گریه ها چه معنایی دارد؟؟
قدم پنجم: اصلا مگر می شود شما را دوست نداشت؟؟
 قدم ششم: من نمی دانم چه درست است و چه غلط...
قدم هفتم: من فقط می دانم که..
قدم هشتم: که باید شما رو دوست بدارم!
قدم های بعدی را به لطفت برمیدارم
به اسمان خیره می شوم
دور نیست که صدای نقاره ها حرم را پر کند...
تولدت مبارک اقای من❤
به قلم: #دختر_افتاب ( خودم)


پ.ن: عیدتون مبارک.از اقا و بابا و مامان اقا و بابا بزرگاشون عیدی بگیرین:)

پ.ن: یه مدته دلم دعوا میخواد.یه دعوای حسابی.مثلا یکی رو گیر بیارم فقط بزنمش.فقط سرش داد بزنم و بهش فحش بدم:|

 که همه چیزو بندازم تقصیر اون.نیلو کاش حضوری می دیدمت اون وقت اون کیس تو بودی:)) حس می کنم میشه روت حساب کرد:))

بیخیال:|

دل کندن از این دنیا هم به راحتی یه شماره تلفن نیست.اما خوب قدم خوبیه( رونوشت به شهید ذوالفقاری)

یه سری ها هم مثل من فکر می کنن تا ابد تو این دنیا هستن. میزان وابستگیم به دنیا رو وقتی درک کردم که چند ساعت رو صرف درست کردن یه عکس پروفایل برای ولادت اقا گذاشتم اما یه جوشن کبیر نخوندم!

باز هم بیخیال؟؟

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: پسرک فلافل فروش

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ب.ظ




بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب: پسرک فلافل فروش
( زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذولفقاری)
انتشارات: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
دوستانم بعد خوندن کتاب سلام بر ابراهیم خوندن این کتاب رو پیشنهاد دادن.که بعد از خوندن متوجه شدم شهید ذوالفقاری ابراهیم دیگه ایی است

قسمتی از کتاب:
می گفت: ادمی که ساکن نجف شده نمی تواند جای دیگر برود.شما نمی دانید زندگی در کنار مولا چه لذتی دارد.
هادی ان چنان از زندگی در نجف می گفت که ما فکر می کردیم در بهترین هتل اقامت دارد!
اما لذتی که به ان اشاره می کرد چیز دیگری بود.هادی ان چنان غرق در معنویات نجف شده بود که نمی توانست چند روز زندگی در تهران رو تحمل کند.


هنوز برام عجیبه چرا شهید روزای اخر شماره تلفنش رو عوض کرد که کمتر با دوستاش در ارتباط باشه.این یعنی دل کندن؟

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: به سپیدی یک رویا

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ب.ظ




بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر گفتم این کتاب رو معرفی کنم:)

روزتون مبارک دخترای سرزمینم:)

قدر خودتون رو بدونین.حتی اگر قدرتون رو ندونستن 


کتاب: به سپیدی یک رویا
نویسنده: فاطمه سلیمانی
انتشارات: نیستان
ماجرای سفر حضرت معصومه(س) به ایران برای دیدار برادر در خراسان که دست تقدیر ایشان را به قم می کشاند.
و چه عاشقانه است قدم زدن در حرمت بانو! تو سپیدی...به سپیدی یک رویا! 

قسمتی از کتاب:
تا سلامتی کامل تو همین جا می مانیم.نه به قم می رویم و نه راهی مرو می شویم.
فاطمه بی رمق گفت: تنها که بمانیم حاکم ساوه بلای جانمان می شود.
_ حاکم ساوه را با دست های خودم می کشم... !
اسما مثل کوره اتش بر افروخته بود.راه می رفت و با صدای بلند با فاطمه مخالفت می کرد. برای اولین بار در عمرم با اسما موافق بودم!



امشب از همه امامان عیدی بگیرین

هم زیاد میدن

هم بی منت

هم ابدی


  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: مرا به خواب هایت ببر ماریه!

جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۹ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

مجموعه داستان های علی شجاعی

کتاب جالبی بود!

 داستاناش ادم رو به فکر فرو میبرد و یه کم مجهول بود

من خیلی داستان بی انتهای رنج سرد و ساکت ترنج رو دوست داشتم.

انتشارات نیستان

هعععی خدایا شکرت!

قسمتی از کتاب:
 مرد با چشمان خیس اما باز جواب میدهد و:
_ بابا مرد...چون به خاطر یه اشتباه با همه چی لج کرد..قرار نیست تا همیشه، همه دیگه دکتر نرن و مفت بمیرن..لج بازی با دکترا فقط به ضرر مریضه..همین!
ترنج هم چشمان خیسش را باز می کند و ...پیاده می شود..همان جایی که سوار شده بود....



یه کانال معرفی کتابای خوب

برای من نیست.اما جدیدا اون جا هم معرفی می کنم  

@bo313ok

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: پنج شنبه فیروزه ایی

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ب.ظ

ع



بسم الله الرحمن الرحیم

کمتر کتابیه که حال پیدا کنم چند بار بخونمش

اما این کتاب رو چهار بار خوندم

یعنی بعد اشنایی باهاش هروقت مشهد میرم دوباره میخونمش

چون حالمو خوب میکنه و یادم میاره زیارت یعنی چی!

اصلا این کتابو به عشق صفحه ۳۱۷_۳۱۸ میخونم

من نمیدونم بقیه چه حسی به این کتاب دارن

اما من حال معنویم رو بعد خدا و امام رضا به خانوم عرفانی مدیونم

کاش یه روزی از نزدیک ببینمشون

این کتاب منو با یه کتاب فوق العاده هم اشنا کرد

به سلمان غبطه میخورم....خیلی...


به شرط لیاقت نایب الزیاره دوستان هستیم

یاعلی

پ.ن: چقد دورم...و چقدر نزدیکه

  • دختر آفتاب ..