از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

۳۴ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

معرفی کتاب: آن مرد با باران می آید.

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۳ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم


رفتی کلاس اول

این شعر را عوض کن

آن مرد تا نیاید

باران نخواهد آمد!

.....


یاد بار آخری می افتم که با بهروز بیرون بودم.

از سر خاک یاسر بر می گشتیم.نشسته بود کنار پنجره و باد موهایش را در هوا تکان می داد.غم عجیبی در چشمانش موج می زد.

یادم می آید که تسبیح شیشه ایی عزیز هم به گردنش بود.یعنی الان هم آن تسبیح همراهش است؟ یا در بازجویی ها آن را گرفته اند.شاید هم پاره اش کرده باشند.

چشمانم را می بندم و دانه های شیشه ایی سبز را می بینم که روی موزائیک ها می غلتند و هر کدام به طرفی می روند.

پلک هایم را روی هم فشار می دهم...



.....

وقتی داشتم این کتاب را از قفسه کتاب ها بر می داشتم حتی فکرش هم نمی کردم جز اون کتابایی هست که میخرم! فقظ اسمش رو شنیده بودم. اما حالا بعد خوندنش میفهمم چقدر این کتاب فوق العاده است.و باعث شده که تصمیم بگیرم بقیه آثار خانوم وجیهه سامانی هم بخونم.


قصه  بهزاد 11-12 ساله ایی که برادرش(بهروز) در گیر و دار انقلاب، بهزاد هم وارد تظاهرات ها و جریان انقلاب می کنه.بهروز یه پسر ترسو و  دل نازکه.اما با دیدن شور و شوق همسن و سال هاش اون هم به وجد میاد


اوصیکم به خواندن


انتشارات: کتابستان

قلم: وجیهه سامانی

قیمت: 12500


پ.ن: بهزاد خیلی خوب به آدم باد میده شجاع بودن رو...

پ.ن: نماز و روزه هاتون هم قبول حق ان شالله

پ.ن: حدود یکسال میگذره از روزایی که اعلام کردم میخوام برم.اما هنوز نرفتم.باید یکسال دیگه صبر کنم.کی گفته انتظار شیرینه؟؟؟!

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: قدیس

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۰۱ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم


کشیش به چشم های جرج خیره و شد و پرسید: اول به من بگویید چگونه با علی آشنا شدید و چه شد که درباره او کتاب ها نوشتید؟ در حالی که شما یک مسیحی هستید!؟

جرج لبخندی زد و پاسخ داد: می دانستم این سوال ها را خواهی پرسید.مثل همه مسیحی ها و نیز مسلمانان که اولین سوالشان همین است.من در نوجوانی با علی آشنا شدم.اول توسط برادرم فواد که شاعر و زبان شناس بزرگی بود.جالب است بدانی که پدر سنگ تراشم روی سر در خانه مان سنگ نوشته ایی نصب کرده بود که روی آن نوشته بود: لا فتی الا علی،لا سیف الا ذوالفقار.همه اعضا خانواده ما شیفته علی بودند و من از سن 12 سالگی خواندن نهج البلاغه را زیر نظر فواد شروع کردم.نهج البلاغه مرا با اقیانوسی به نام علی آشنا کرد.من اگه امروز "اوناسیس" هم بودم، به اندازه ایی که امروز از برکت نام علی در آرامشم، خوشبخت نبودم!


...........


نمیگم این از اون دسته از کتابایی که زمین نمیذارید! چون خودم خیلی طولش دادم.اما خیلی حرفای خوبی برای گفتن داره. حرفایی که هرچی بیشتر بدونیم، میفهمیم کلا تو باغ نبوده و نیستیم!

به قلم: ابراهیم حسن بیگی

انتشارات: نیستان

قیمت: 17000 تومان


پ.ن: اتفاقات اخیر رو نمیدونم به فال نیک بگیرم یا بد.فقط فهمیدم باید خیلی آماده تر باشم..خیلی..وقتشه همه ایستاده باشیم تا ته تهش!

نماز روزه هاتون قبول حق ان شالله


دم بچه های سپاه و سربازان گمنام امام زمان(عج) و نیروی انتظامی الی ته تهش هم گرم!

برای سلامتیشون صلوات...!


  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: بابا لنگ دراز

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۳۹ ب.ظ





بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

اینکه قدیس رو هنوز تموم نکردم اما وسطش بابا لنگ دراز رو شروع کردم و تموم کردم دو جنبه داره!

جنبه مثبتش اینه که احتمالا خیلی رو جملات قدیس فکر می کنم

جنبه منفیش هم این که کشش قلم جین وبستر بیشتر از ابراهیم حسن بیگی

حالاشاید منفی هم نباشه!

کتاب تازگبی نداشت.چون کارتونشو دیده بودم.اما جملات قشنگی داشت.در کل خوب بود

نثر محاوره ایی داشت که ادم به راحتی باهاش ارتباط برقرار می کرد.

 ترجمه اقای محسن سلیمانی

انتشارات افق

بخشی از کتاب:

ادم وقتی فکر می کند حریر و گلدوزی دستی و قلاب بافی برای مردها واقعل کلماتی بی معنی است بی اختیار به نظرش میرسد که مردها واقعا زندگی بی رنگ و روحی دارند.ولی زن ها چه به بچه ،یا میکروب یا شوهر یا شعر یا کلفت و نوکر یا متوازی الاضلاع یا گل کاری یا افلاطون  علاقه داشته باشند و چه نداشته باشند، همیشه به لباس علافه دارند!



دست به قلم

رنگین کمان

معرفی کتاب

دست به دوربین

پ.ن: خدایا خودت این انتخابات رو ختم به خیر کن...!

  • دختر آفتاب ..

و تو چه می دانی عینکی شدن چیست!

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۰۱ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم و رحمه الله و برکاته ملت شریف وبلاگی! یا شاید هم افسرانی!

خیلی وقت بود ننوشته بودم
گفتم یه سلامی عرض کنیم خدمت دوستان

از انتخابات هم که دیگه نگم!
فاجعه معدن هم که...
کشته های آذربایجان هم...

این روزا خبر مرگ تنها چیزی که میشنویم
این وسط شعارهای نامزدها هم شده نمک روی زخم!

کاش ملت کمی به این مناظره ها دقت کنن.گاهی فکر می کنم همه چیز اونقدر واضحه که نیاز به گفتن نداره!
برخی ها امتحانشون رو پس دادن!
مردود یا قبولی گذشت!
اما مهم این بود که رو حرف ولی حرف نیارن که آوردن! و همین حرف آوردن شد خط قرمز روی کارنامه هرچند عالی...

این روزها بیشتر حضور خدا رو احساس می کنم
و بیشتر به این باور میرسم که فقط خدایی بوده پابرجایی این مملکت
پس ادامه اش هم با خدا
حالا چه آقای الف بیاد!
چه آقای ب!

این مملکت به خودش بنی صدر ها دیده!
بیمه آقا امام زمانه! صد درصد تضمینی! حالا بگو ترامپ میخواد بیاد!

سرتون رو درد نیارم. یه نکته و ختم کلام!
چشم ها  جزو بزرگ ترین نعمت های خدا هستن
یکی مثل من قدرشون رو ندونست!
حالا هرکی میفهمه عینکی شدم میگه اینقدر کتاب خوندی!
در جواب دوستان باید بگم مگه میشه کتاب نخوند؟!!

این فکرا رو باید اون روزایی میکردم که بدون توجه به چشمام بکوب کتاب خوندم!
200 صفحه در روز!
یا بیشتر..!
خلاصه کتاب چیز خوبیه.اما مراقب چشماتون هم باشین
من الان نمی تونم مثل گذشته راحت کتاب بخونم:(
هععی روزگار!
پیر شدیم رفت!

عکس به وقت چند ساعت پیش!
من و چشمای جدیدم و کتابام یهویی!

جا داره از عینک جان تشکر کنیم که اگه نبود خوندن کتاب های محترم غیر ممکن بود!

روز اردیبهشتیون به خیر!
زندگیتون رنگی
این هفته امام زمان بیاد صلوات!

#دست_به_قلم
#رنگین_کمان
#دختر_آفتاب
#دست_به_دوربین
 پ.ن: عینکی شدم رفت!


  • دختر آفتاب ..