از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

حوالی شهریور بارانی

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۴:۵۰ ب.ظ

بسم الله

نه آذر!؟

چقدر زیاد نبودم!

نه فاطمه؟!

فکر می کردم ته تهش چند ماه

نه حدود یکسال!

حالا شروع کنم؟

برای کی؟!

چرا؟

بذار اینجا مثل این چند ماه خاک بخوره

قلمم خشک شد وقتی دیدم گذشتم با حالم چقدر فرق داره!

از ترس آینده قلمم خشک شده...از ترس اینکه خودم نباشم!

پ.ن:

آن گاه از خودم ترسیدم

که وقتی باران گرفت

زیر چتر رفتم و ترسیدم از خیس شدن!

آن روز فهمیدم با باران غریبه شدم

با زمین قهر کرده ام

و دیگر خودم را دوست ندارم

......

حوالی شهریور

که از قضا باران می بارد

کوچه دلتنگی

پلاک صبر

  • دختر آفتاب ..

نظرات (۳)

"

آن گاه از خودم ترسیدم

که وقتی باران گرفت

زیر چتر رفتم و ترسیدم از خیس شدن!

"

 

کجا بودی تو دختر؟! هان؟! نمی‌گی دلمون تنگ می‌شه؟!

پاسخ:
سلام حوا:)
کجا بودم؟!
زیر سایه خدا
مشغول گم کردن خودم:)
تو خوبی!؟

سلام عزیزم ^_^

 

دارم سعی می‌کنم بد نباشم :) من می‌خوام ببینمت!

پاسخ:
چه خوب و شیک!
:)
سعی کنی بد نباشی
یه جا خونده بودم دیر بهتر از هرگزه
شاید باید راه تو رو در پیش بگیرم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی