از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

۹ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

فرشته شدن آدم شدن میخواهد!

شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۰۲ ب.ظ




بسم رب الحسین(ع)


 وقتی داشتم فیلم رو می دیدم فقط یاد فرشته ملکی و منوچهر مدق افتادم!

با این تفاوت که ماجرای خانوم ملکی و شهید مدق خیلی خیلی عاشقانه تر و سوزناک تر بود

جوری که بعد از خوندن اینک شوکران(۱) باور کردم واقعا چنین عشق هایی وجود داره!

 فرشته بودن سخته...خیلی سخت

پ.ن: این فیلم رو از دست ندین

پ.ن: مجموعه کتاب های اینک شوکران هم که دیگه اصلاا از دست ندین.مگه میشه کسی جلد اولشو نخونده باشه!!؟

پ.ن:بادیگارد هم فیلم خیلی زیبایی بود:)

پ.ن: خانوم هنگامه قاضیانی به شدت زیبا بازی کردن

  • دختر آفتاب ..

به حرمت اولین کلام...

جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۱۷ ب.ظ





به حرمت اولین کلامی که به من آموختی:

 بسم الله الرحمن الرحیم


امسال چه سال پر برکتیه

از دوستام قران هدیه میگیرم

ولی این قرانه فرق داره:)

 میشه باهاش رفیق شد:)

.....

حرفی نیست جز اینکه لبخند وقتی معنا پیدا کرد بر لبانم که چنین آرزوی محالی را برای من ممکن دانستی:)

پ.ن: خدایا این آدم های عجیب خوب رو حفظشون کن:)

پ.ن: باشد که دوست قرآنی با من قطع رابطه نکنه:|

  • دختر آفتاب ..

نعمت نوشت

چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۵۱ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)


با دل خودم که تعارف ندارم!

 گاهی از نبودنت زبانم لال نگران میشوم!

ولی چه کنم

که ما همان مردمی هستیم که کوفیان بودن

اما شاکرا و اما کفورا که بی تقاص نیست!

 میترسم آخر سر این کفر ما کار دستمان بدهد!

 پ.ن: خدایا.ما نفهمیم...ولی تو بزرگی کن و این نعمت رو از ما دریغ نکن!

پ.ن: امید دادن آقا به آدم شور زندگی میده..باید همه چیز درست بشه:)

پ.ن: خداکنه نا امیدت نکنم...امتحانام رو بدجور پس دادم...!

  • دختر آفتاب ..

من همانم...

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)


 و من همانم

همان «من»

 و همان «دیوار»


ناشیانه مشت میزنم تا بشکنم فاصله ها را


دریغ که

این تلاش...

فایده دارد یا نه!؟

پ.ن: فطرت ثانی!

پ.ن: یک دریا...و من در دور ترین نقطه از دریا...آرام می شوم با موج هایی که گاه به گاه آشفته ام می کنند...


  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: حاء سین نون

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)

 سلام

کتاب: حاء سین نون

به قلم سید علی شجاعی

چاپ چهارم قیمت ۹۸۰۰

انتشارات نیستان

۱۶۰ صفحه با امام حسن(ع).ماجرای سیاست کثیف معاویه و خرد و هوش آقای حا سین نون:)

 از آثار سید علی شجاعی دوتاش عجیب چسبید! یکی فصل شیدایی لیلاها.و یکی این

اوصیکم به خواندن


قسمتی از کتاب:

امام دست بر شانه ابو سعید می گذارد:

مگر نه اینکه من حجت خدایم بر خلقش و امام بعد از پدرم!؟

ابوسعید بی درنگ:

به یقین چنین است.

امام به یکی از ستون های مسجد تکیه می زند:

 مگر نه اینکه پیامبر خدا برای من و برادرم فرمود؛الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا!؟

ابوسعید سر تکان می دهد به تایید:

خودم از پیامبر شنیدم.

پس اکنون هم امام و حجتم بر مردمان، چه بر صلح،چه در جنگ....


پ.ن: فصل یک نفس عطر نرگس رسید:)

 پ.ن: صلح...این اسم گاهی با درد همراهه...که بماند!

پ.ن:  گوشی خویش را فلش نکنید مگر به اضطرار:| بیچارم کرد!

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: مسافر جمعه

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۳۵ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)

 نام کتاب: مسافر جمعه
به قلم: خانم سمیه عالمی
انتشارات: کتابستان
قیمت:۱۳۵۰۰ تومن


جالبه! این کتاب لبریز از اصطلاحات کوچه و بازار دهه چهله! و نویسندش یه خانوم.این یعنی خانوم عالمی ظاهرا خیلی تحقیق کردن

قصه پسری به نام رسول که عاشق رضیه است.اما همه کتاب این نیست.
داستان برمیگرده به روزایی که بوی انقلاب میاد و رسولی که سختی های زیادی رو به جان میخره
همه کتاب فصل اولشه
اما اینو اول نمی فهمید
فصل آخر میفهمید:)


یه قاشق از کتاب:
خاتون هم مثل همه مادرها دو لایه بود.لایه اول، مادارانه ی خود ساخته ای است که برای بچه ها وانمود می کنند ، مبادا آشوب به دلشان بیفتد و آب توی دلشان تکان بخورد.لایه دوم ، همه آن چیزهایی است که قرار است خودشان تنهایی جورش را بکشند و بچه ها اصلا ندانند که نمی دانند.به نظر رسول سهم لایه دوم خاتون، بدون اینکه او بفهمد زیاد شده بود.....

صفحه۹۲

  • دختر آفتاب ..

جایزه یک عدد بستنی، شیرین کننده یک دنیا

دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۴۰ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)

همون روزا که به خاطر ندیدن استاد گریه می کردی باید کار دستم می اومد که
نه استاد هر استادیه
نه قرآن هر درسیه
و نه این علاقه هر علاقه ی عادی بین  شاگرد و استادیه

اما خیلی روزها از دستم رفت فقط چون اشک هاتو باور نکردم!
 
حالا امروز تو چنین تاریخی
بعد از گرفتن هزینه یک عدد بستنی:)
میفهمم که این جایزه نه هر جایزه اییه
و نه استاد هر استادی!
 
این هزارتومن شاید از نظر اون دختره به اندازه پول بستنی نمیشه! اما برای من شیرین ترین هدیه تمام عمرم بود

شیرین تر از همه جایزه هایی که به خاطر نوشتنم گرفتم
به خاطر معدل های بالام
عیدی ها
تولدم
همه چی
همه چی بود فاطمه:)
 این یه پول عادی نیست.به این اسکناس دستای استادی خورده که باید بوسیدشون:)
 حالا بگو از دست رفتم! دیوانه شدم! هرچی!
 اما من هنوز باور نکردم
اینو یکی من میدونم
یکی تو

پ.ن: استاد تو بگو اون لحظه چند؟؟:)
پ.ن: سعی کردم قشنگ بنویسم:| خدا میدونه چقدر موفق شدم!
پ.ن: امشب ماه به من خندید...ستاره ها خندید....استاد خندید..خدا خندید...همه خندیدن:)
  • دختر آفتاب ..

روز خوبی داشته باشین💮

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۵۵ ق.ظ






بسم رب المهدی(عج)

 سلام

روز خوبی داشته باشین

امروز میتونیم به همه لبخن برنیم

به خانواده

دوستان

طبیعت

به همه چیز!

پ.ن: عکس متعلق به سایت رنگی رنگی

پ.ن: این سایت و کانالش در تلگرام رو از دست ندین:)

  • دختر آفتاب ..

که باورم بیایید...

جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ب.ظ




بسم رب المهدی(عج)


زمستان فرا می رسد و من بی دلیل و بی مقدمه

رو به آسمان می گویم که دوستش دارم!

 به زمین می گویم که دوستش دارم

به درخت ها آمدن بهار را وعده می دهم

و به برگ ها میگویم که صبر کنند...

که صبر کنم...

که بمانم

که بمانند

و باور کنندتا باورم بیاید

زمستان عین بهار است

فقط کمی سرد تر...


 پ.ن: دی عاشق است و ما نیز هم:)

پ.ن: زمستون فصل سردی های گرم و دلچسب

پ.ن: عکس مثلا مربوط!

پ.ن: کاش اولین روز دی آخرین جمعه بی شما بود...

  • دختر آفتاب ..