از خود به فرا خود رسیدن...

از خود به فرا خود رسیدن...

...

همین سه نقطه کافیست برای همه سکوت های عالم
حرف هایی که باید زده می شد
ولی...
دیر بهتر از هرگزه نه؟!

۲۴ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

خیلی چیزها ارزش دویدن نداره

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ب.ظ




بسم الله الرحمن الرحیم


پام خورد به لیوان چایی

ریخت رو فرش

تا اخرین قطره

بر خلاف همیشه ندویدم تا پارچه بیارم

کنار لیوان نشستم

گفتم ارزش دویدن داره!؟

 خوب که ریخت که ریخت!

 بعد از چند لحظه اروم بلند شدم و رفتم پارچه اوردم

داشتم فکر میکردم چه چیزهایی در این دنیا ارزش دویدن نداره و ما بی توجه فقط می دویم!


  • دختر آفتاب ..

چرا عشق درد داره!؟

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۲ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

اتفاقی چشمم به این رمان خوند.دیدم طاقچه به صورت رایگان کل رمان رو گذاشته

بعد از تموم کردنش حس کردم قلبم درد گرفت

خیلی

نمیدونم چرا باید اکثر عشق ها نافرجام باشه

نمیدونم ادما چرا عاشق میشن

و نمیدونم این قصه همه ماست یا نه

عاشقانه روان و زیبایی بود

ولی قلبم خیلی درد می کنه....

پ.ن: بخونید...نمیدونم...ولی اگه خوندین نظرتون رو بگین

پ.ن: چقدر نامه دارید! خوش به حالتان!

مجهول های ذهن من: چیستا یثربی_ حاج علی

  • دختر آفتاب ..

فدای تن بی سرت...

دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۸ ب.ظ





بسم الله الرحمن الرحیم


گفتم فدای سرت که امسال کربلا نمیرم

یادم اومد سری در کار نیست

اقای خوبم

اقای مهربان

امید من

دلیل نفس کشیدن

دلیل حیات

فدای تن بی سرت که امسال کربلا نمیرم...

فدای تن بی سرت...

  • دختر آفتاب ..

بزرگ شدن به چه قیمت!؟

جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۶ ب.ظ




بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگ تر که میشیم

محتاط تر

وسواسی تر

بی اعصاب تر!

 بی حوصله تر!

کم حافظه تر!

نمیدونم پیرتر!

واقعا بزرگ شدن به چه قیمت!؟


پ.ن: هر چقدر از هرجایی و هر چیزی عکس بگیری و بنویسی یه روز زحمتش یه ناقابله control+a و delet!

پ.ن: زدم پاک کردم یه سری عکس و خاطرات اضافی رو!

پ.ن: وسط این عکسا و نوشته ها فهمیدم بزرگ شدن اونقدرا هم بد نیست! حداقلش...بیخیال!

  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: فردا مسافرم

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

نمیدونم دقیقا درباره این کتاب چی بگم یا کدوم یکی از قسمت هاش رو بذارم.لما میدونم بعد نامیرا این کتاب بهترین رمانی بود که درباره امام حسین(ع) و کربلا خوندم.خانوم راهی واقعا گل کاشتن!من از یوما خیلی خوشم اومد.اما با فردا مسافرم واقعا به قلمشون ایمان اوردم.

ر وقت این کتابا رو میخونم تمام تنم می لرزه.میترسم شبیه کسانی باشم که در لحظه جا زدن و تمام! برای همیشه تمام!

انتشارات نیستان

قیمت ۱۶۵۰۰ تومن

قسمتی از کتاب:

 ام البنین: از سرورم حسین به من خبر بده...

بشیر دست برسینه،به ادب، دشوار می گوید:

خداوند در عوض پسرت عباس که در کربلا شهید شد تو را پاداشی عظیم عطا فرماید.

ام البنین بی ان که اخمی اورد به ابرو می گوید:

من درباره عباس نپرسیدم...مرا از پسرم حسین خبر بده...حسین بن علی

.....

این کتاب خیلی دیالوگ ها و سکانس های زیبایی داره.خیلی.

پ.ن: کاش من هم مسافر باشم...

پ.ن:  نامیرا و فردا مسافرم و سقای اب و ادب رو باید خیلی خوند

پ.ن: همه امیدمون خودتی و خودت

  • دختر آفتاب ..

از مردان با روسری تعجب نمی کنم!

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۵۴ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی مردان دم از ازادی زنان می زنن

یا عضو کمپین چهارشنبه های سفید میشن

یا روسری سر می کنن به نشان اعتراض از حجاب اجباری

تعجب نمی کنم! وقتی مرد « نامرد» بشه روسری رو از سر زنش میکشه و به سر خودش میذاره!

اره..اینجوریاست..فقط موندم چرا فک می کردم همه مردهای جهان حتی اگه خیلی مخشون تاب بر داشته باشه باز ناموس و غیرت حالیشونه!

من حتی از سر دسته این گروه و کمپین هم تعجب نمی کنم! چون خواسته و دانسته داره این کارا رو می کنه و تا قیامت باهاش بحث کنی نمیفهمه!

یعنی نمیخواد متوجه بشه!

من این وسط فقط از زنان و دخترانی تعجب می کنم که مایلا جنس زن بودنشون بیشتر از انسان بودنشون  مورد توجه قرار بگیره.

که به من نوعی احترام بذارن به خاطر کیفیت ارایش و قد و بالام! نه به خاطر ایده و اندیشه ام

اره من از دخترانی تعجب می کنم که گوششون پر شده از مزخرفاتی به نام ازادی!

که کاش ازاده بودن

من از خدامه همه دختران جهان ازاده باشن!

 اما انگار بعضیا معنی ازادی رو بد فهمیدن

که شاعر میگه؛

اشتباه میزنی داداش!!!

من حتی اگه یه متعصب و متحجر و امل باشم تا وقتی که سر این عقایدم هستم میدونم که ازاده ام

پ.ن: ناراحت و دلخور.اونم از نوع خیلی زیاد

پ.ن: هر کاری کنید امام حسین(ع ) رو نمی تونید از مردم بگیرین!

  • دختر آفتاب ..

اصلا همه این ها بهانه است! لپ مطلب تویی اقا!

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۵ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

علم و دسته و غذای نذری و سینه زنی و گریه بهانه است!

لپ مطلب تویی اقا❤


  • دختر آفتاب ..

باران که می بارد تو سجده می کنی

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۴ ب.ظ




بسم الله الرحمن الرحیم

اصلا معلوم است پدرت حسین(ع) است

و پدرش مولا علی

و مادرش زهرا(س)

و سرورشان محمد(ص) نام دارد.

و تو سجادی

سجاد...سجده می کنی و سجده می کنی

به دنیا امدی و سجده می کنی

در کربلا بیماری و سحده می کنی

امام می شوی و سجده می کنی

مسموم می شوی و سجده می کنی

شهید می شوی و سجده می کنی

باران که می بارد سجده می کنی.

و تو امده ایی که بسیار سجده کنی

شهادتت مبارک اقای خوب جهان

پ.ن: ما فقط می دانیم که باید شما رو دوست داشت


  • دختر آفتاب ..

معرفی کتاب: خواب باران

يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۲ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

از پنجره بیرون رو نگاه کردم.بارون گرفته بود.به قفسه کتابام نگاه کردم تا یه کتاب جدید رو شروع کنم.تصمیم گرفتم خواب باران رو بخونم.

نویسنده وجیهه سامانی

من از خانوم سامانی کتاب ان مرد با باران می اید هم خوندم که معرفیش کردم قبلا.

انتشارات کتابستان

قیمت ۱۲۵۰ تومن

ماجرای دخنری که به خاطر مشکلات خانوادگی دست به خودکشی میزنه و طی همین ماجرا با خانواده ایی اشنا میشه که زندگیش رو تغییر میدن.

قسمتی از کتاب:

حسام تمام تلاشش را به کار گرفت تا لحن کلامش ملایم باشد: چرا از یه زاویه دیگه بهش نگاه نمی کنین!؟ که خدا ظرفیت شما رو در این حد دیده که امتحان سخت تری ازتون بگیره...نه امتحانی در حد یه ادم عادی و سطح پایین!

هماپوزخندی زد: امتحان؟ حالا اگه یکی دلش نخواد امتحان بده چی!؟

حسام دست هایش را روی سینه حلفه کرد ولبخند زد: شرمنده دیگه..این خارج از اختیارات و دل خواستن های ماست!

 هما عصبی با نوک انگشت یکی از گل های گلیم را دورگیری می کرد.صدای نفس کشیدن های منقطع و نامنظمش کم کم داشت بلند می شد!

پ.ن: قسمت حساس تموم کردم! این کتاب از این قسمت ها زیاد داره!

پ.ن: خانوم سامانی! یه سوال! شما حسام رو از کجا اوردین!؟

حالا که فکر می کنم به خاطر حسام هم که شده باید این کتاب رو خوند!

پ.ن: اینجا عجیب بوی باران می اید...

  • دختر آفتاب ..

برگردم و بگویم دلیل نفس کشیدنمان را منکر نشو!

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳ ب.ظ



بسم الله الرحمن الرحیم

پنجم ابتدایی بودم

از پله ها بالا رفتم تا حدیث صبح گاهی رو بخونم

بسم الله ایی گفتم و خواندم

امام باقر(ص) می فرمایند:

ولا الحجة لساخت الارض باهلها" اگر حجت خدا در زمین نباشد زمین اهلش را فرو می‌برد.

صلوات بفرستین!

مدیر از ته صف صدام کرد

بیا این جا! چی خوندی؟ اینو کی گفته؟

گفتم امام باقر گفتن

جوری نگاهم کردکه انگار دارم جفنگیات تحویل مردم میدم!

نگاهش را هنوز بعد از این سال ها فراموش نکردم

اون موقع نمی دونستم حجت خدا کیه! چرا باید باشه! چرا زمین اهلش رو می بلعه!

اما میدونستم امام باقر هرکسی نیست

امام باقر دروغ نمیگه!

اون روزا نمی دونستم اگر حجت خدا بر روی زمین نباشه یعنی مرگ! یعنی خفگی! یعنی سیاهی و ظلمت

برای همین سرمو انداختم و رفتم

باید دوباره ببینمش و بگم من هنوز هم حجت خدا رو خوب نمیشناسم

اما میدونم امام دروغ نمیگه!

پ.ن: دقیق نفهمیدم حدیث از امام صادق یا امام باقر

پ.ن: دلیل نفس کشیدنمان! دلیل باران! دلیل رحمت! می شود تو را دوست بدارم؟!

  • دختر آفتاب ..